سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شده یه چیزی تو دلت سنگینی کنه

شده یه چیزی تو دلت سنگینی کنه....؟؟؟خیلی سخته ادم کسی رو نداشته باشه...

دلش لک بزنه که با یکی درد دل کنه ولی هیچکی نباشه...

نتونه به هیچکی اعتماد کنه هر چی سبک سنگین کنه تا دردش رو به یکی بگه ...

نتونه اخرش برسه به یه بن بست ...

تک وتنها با یه دلی که هی وسوسش می کنه اونو خالی کنه ...

اما راهی رو نمی بینه سرش روکه بالا می کنه اسمون رو می بینه به اون هم نمی تونه بگه...

خیری از اسمون هم ندیده
مگه چند بار اشک های شبونش رو پاک کرده...؟!
بهش محل هم نداده تا رفته گریه کنه زود تر از اون بساط گریه اش رو پهن کرده تا کم نیاره ...
خیلی سخته ادم خودش به تنهایی خو کنه اما دلی داشته باشه که مدام از تنهایی بناله...
خیلی سخته ادم ندونه کدوم طرفیه؟!
خیلی سخته ادم احساس کنه خدا انو از بنده هایش جدا کرده ...
خیلی سخته ندونی وقتی داری با خدا درددل می کنی داره به حرفات گوش می ده یا ...
پرده ی گناهات انقدر ضخیم شده که صدات به خدا نمی رسه.... ؟! 

 




ادامه مطلب

[ یکشنبه 90/6/6 ] [ 5:0 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]

من پذیرفتم که عشق افسانه است ... این دل درد آشنا دیوانه است

من پذیرفتم که عشق افسانه است  ...    این دل درد آشنا دیوانه است

 می روم شاید فراموشت کنم      ...     با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتن من شاد باش      ...       از عذاب دیدنم آزادباش

 گر چه تو تنها تر از ما می روی     ...      آرزو دارم ولی عاشق شوی

 آرزو دارم بفهمی درد را          ...          تلخی بر خوردهای سرد را




ادامه مطلب

[ یکشنبه 90/6/6 ] [ 5:0 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]

از زندگی از این همه تکرار خسته ام

از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ، ز، هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم
دیگر از این حصار دل آزار خسته ام
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام
از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

 




ادامه مطلب

[ یکشنبه 90/6/6 ] [ 5:0 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]

عشق را با تو شناختم

عشق را با تو شناختم ... پیش از آنکه تو را ببینم و با تو همسفر جاده های زندگی شوم ، پیش از آنکه تو بیایی و مرا از حال و هوای دلگرفته ام رها کنی معنای واقعی عشق را نمیدانستم و عشق برای بی معنا بود. پیش از آنکه تو بیایی قلب من بازیچه ای بیش نبود ، روزی صدها بار میشکست و همیشه آرزوی یک لحظه تنهایی میکرد. عزیزم تو آمدی و هوای قلبم را بهاری کردی ، تو را برای همیشه لایق قلبم میدانم. عشق را با تو شناختم ای یار همیشه وفادارم ، همیشه ماندگارم. تو یک عشق جاودانه ای ، عشقی که هیچگاه نمیمیرد

 




ادامه مطلب

[ یکشنبه 90/6/6 ] [ 5:0 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]

اشکهایم را پذیرا باش

اشکهایم را پذیرا باش 
آنگاه که سجده بر خاک تو می زنم
آنگاه که حجم خاک دیواریست بین بودن و نبودن

اضطرابم را پذیرا باش 
آنگاه که پر می کشم تا آسمان تو
آنگاه که حجم خاک جسمم را گرو می گیرد 
تا بداند که در آغوش تو آرام می گیرم

سقوطم را پذیرا باش
 که نیاموختی ام هر فرازی را فرودیست
ایستاده ای اما جای خالی ات خالیست
و تنها کلامم بعد از تو باز هم 
تنهاییست




ادامه مطلب

[ یکشنبه 90/6/6 ] [ 5:0 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]

تو از جنس احساس یک بوته نسرین

تو از جنس احساس یک بوته نسرین
تو با چکه های شفق آشنایی
تو سرفصل لبخند هر برگ یاسی
یر پژوک سرخ صدایی
تو رنگین کمانی ز چشمان موجی
تو رمز رسیدن به اوج خدایی
تو در شهر رویاییم کلبه دل
تو یک قصه از واژه ابتدایی
تو از آه یک ابر مرطوب و تنها
تو بارانی از سرزمین وفایی
تو را مثل چشمان خود میشناسم
اگرچه ز مژگان چشمم جدایی

 




ادامه مطلب

[ یکشنبه 90/6/6 ] [ 4:0 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]

عشق گاهی تاری یک آه بر آیینه ای

عشق گاهی تاری یک آه بر آیینه ای
حسرت نا دیدن معشوق در آدینه ای

عشق گاهی موج دریا می شود
گاه با ساحل هم آوا می شود

عشق گاهی چاه را منزل کند
یوسفین دل را مطاع دل کند

عشق گاهی هم به خون آغشته شد
با شقایق ها نشست و هم نشین لاله شد


عشق گاهی در فنا معنا شود
واژگان دفتر کشف و تمناها شود
عشق را گو هرچه می خواهد شود
با تو اما عشق پیدا می شود
بی تو اما عشق کی معنا شود

 




ادامه مطلب

[ یکشنبه 90/6/6 ] [ 4:0 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]

نگرانی

یکنفر در همین نزدیکی ها
چیزی
به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است ...
خیالت راحت باشد
آرام چشمهایت را ببند
یکنفر برای همه نگرانی هایت بیدار است
یکنفر که از همه زیبایی های دنیا
تنها تو را باور دارد ...

 




ادامه مطلب

[ یکشنبه 90/6/6 ] [ 4:0 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]

به هر کی تا خوبی کنی می ره و تنهات می زاره

به هر کی تا خوبی کنی می ره و تنهات می زاره

اره تو این دنیا دیگه هیچ کی منو دوست نداره

وقتی می یان کنار من نقاب به صورت می زنن

همه حرفاشون دروغه به ظاهر عاشق منن

تو این دنیا اگه بخوای با کسی مهربون باشی

بعدش باید تا عمر داری از کارت پشیمون باشی

جواب هر خوبی تو با یه بدی داده می شه

دل کندن از تو تا ابد واسه همه ساده می شه

همه ادعا می کنن که عاشقن تا همیشه

خوب می دونم از عاشقی هیچی سرشون نمیشه




ادامه مطلب

[ یکشنبه 90/6/6 ] [ 4:0 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]

دیوونه ی همیشگیت باز دلتنگ صدات شده

دیوونه ی همیشگیت باز دلتنگ صدات شده ...
خودش نمیدونه چرا باز خواستار هوات شده !
دلش گرفته این روزا خودش نمیدونه چشه ...
چشاش به در خیره شدن شاید که منتظر شده !
این روزا بغض غصه هاش باز گریه شد تو لحظه هاش !
چشاش میگن تو رو میخوان از پسشون بر نمیاد !
این روزا چشمای اونم مثل هوا ابری شده ...
بارون میاد هی شب و روز دلش هواش ابری شده !

 




ادامه مطلب

[ یکشنبه 90/6/6 ] [ 4:0 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]