سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حکایت دو دیوانه و ریل

دو تا دیوونه از تیمارستان فرار می کنن. ریل راه آهن و می گیرن و راه می افتن طرف شهر.

اولی میپرسه: کی می رسیم به شهر؟

دومیه یه نقطه رو اون دورا نشون می­ده

و میگه: هر وقت این دو تا خط به هم برسن.

می رن و می رن … تا اولیه خسته میشه. می گه: پس چرا نمی رسیم؟

دومیه برمی گرده و عقبو نگاه می کنه و می گه: فکر کنم ردش کردیم.




ادامه مطلب

[ سه شنبه 90/7/26 ] [ 12:15 صبح ] [ محمدجوادصحرائی ]