سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اعترافات خنده دار

دوران دبیرستان بود ساعت ورزش همه با لباس گرم کن تو حیاط ورزش میکردیم
چند وقتی بود مد شده بود از پشت میرفتیم شلوار بچه ها رو میکشیدیم پایین
یه روز از بخت بد ما لباس علی دوستم دقیقأ شبیه معلم بود
از پشت رفتم شلوارشو کشیدم پایین یک لحظه همه سکوت کردن و هیچکی نخندید
معلم خیلی آهسته صورتشو برگردوند
وای داشتم میمردم
چه حس بدی بود
از ترس سریع شلوارشو کشیدم بالا و پا به فرار گذاشتم تا خونمون دویدم!
فرداش دهنمو سرویس کردن انضباطم 15 شد و نمره ورزش با التماس 10

جک خنده دار جدید

چندسال پیش یه روزمنزل عموم بودم دخترعموم که 3سال از من کوچکتره گفت من حلوا دلم میخواد بیاباهم درست کنیم.پاشدیم وروش درست کردنشوباهم مرور کردیم وشروع کردیم. شکر راپیمانه کردیم و توی کاسه ریختیم آب هم اضافه کردیم و بهم زدیم من دیدم شکرش انگار یه کم ذرات ریزوآشغال مانندی داره.به دخترعموم گفتم اینو باید از صافی پارچه ای رد کنیم اونم صافی مخصوص اینکارو آورد.تا اینجاش هیچ جای کار عیبی نداشت.بعددخترعموم صافی پارچه ای رو روی سینک ظرفشویی نگهداشت منم کاسه آب و شکر را که روی حرارت هم گذاشته بودیم آوردم و با احتیاط دو نفری بااجازه تون اونهمه شربت رو توی سینک خالی کردیم و رفت توی چاه !! وچیزی جز اشغالای ته شربت که روی صافی بود باقی نموند.تازه در پایان این کار هوشمندانه !! فهمیدیم چی شد و دوتایی عین پت و مت یه چندثانیه بهم زل زدیم و با هم داد زدیم :ای وااای!!!!

جک خنده دار جدید

سوم راهنمایی که بودم تو مدرسه سی دی‌های غیر اخلاقی‌ میفروختم ،،، یه بار نزدیکای خرداد بود که با بغل دستیم دعوام شد. اونم نامردی کردو‌‌ رفت منو به ناظم فروخت ،،، ناظممون هم که سیدی هارو پیدا کرد گفت فردا اینارو میفرستم آموزش پرورش که اونا یه تصمیمی برات بگیرن،،،فردا که شد دیدم نیامد ،، بعد از یکی‌ دو روز فهمیدم که باباش مرده،،، اونم دیگه تا آخر سال نیومدو منم به خوبی‌ و خوشی‌ ادامه تحصیل دادم،،،

جک خنده دار جدید

یه بار تو دبستان خواستم یکیو با حرکات کاراته بترسونم.. تا پاهامو باز کردم خشتکم از زیر زیپ تا زیر کمربند جر خورد. طرف کلن همون یه ذره ترسی هم که داشت ریخت. حالا این هیچی خودمو بچسب که کو.نمو چسبوندم به دیوارو یه ور یه ور رفتم خونه…

جک خنده دار جدید

یه بار مجبور شدم برم یه مجلس ختمی که مسجدش صندلی نداشت موقعی رسیدم که روضه خون داشت خودشو پاره پاره میکرد. همون موقع یه نفر از کنار دیوار بلند شد و من جاشو گرفتم و تکیه دادم یه لحظه دنیا دور سرم چرخید و سقف مسجد اومد جلوی نظرم و صدای خنده رفت هوا! دیوار نبود. برزنت بود تو مردونه فرود اومده بودم!

جک خنده دار جدید

اعتراف میکنم چند شبه قاطی کردم همش فکر میکنم بابام تو کمد اطاقم قایم شده(مسخره نکنید جدی میگم)

جک خنده دار جدید

اولین قرارم با اولین دوست پسرم تو حرم امام رضا بود!تازه یکى از خادم ها فهمید مى خواست تحویلمون بده!کلا موندم اون موقع چه فکرى با خودمون کرده بودیم!

جک خنده دار جدید

سوم دبیرستان که بودم، پدر دوستم فوت کرده بود، سر صف ناظممون منو صدا زد که این خبرو اعلام کنم (حالا همه می دونستنا)، منم با سکوت و ناراحتی داشتم از پله ها می رفتم بالا که یهو پام گیر کردو عین کتلت پهن شدم روی زمین!!! همه ی بچه هم خندشون گرفته بود هم ناراحت بودن!! اما هیچکی نخندید!!

جک خنده دار جدید

تو دوران دانشگاه با بعضی از بچه ها بد جور تیریپ مرام و معرفت داشتیم و هی تعارف به هم تیکه پاره میکردیم.مثلاً دوستم رد میشد میگفت غلامم……منم میگفتم خاک پاتم و این حرفا.این قضیه هی بالا گرفت و تیکه ها دیگه از حد خارج شده بود که من دیگه به انتها رسوندمش.از پنجره کلاس داشتم محوطه رو نگاه میکردم که رفیقم حسن بین همه دخترا و پسرا داد زد:داش ایمان…..نوکر خر پدرتم…… منم هول شدم گفتم پدرم خودش خرته…..

جک خنده دار جدید

اول راهنمایی که بودم سر سه تا بسته جوهر لیمو شرط بستم که یه بسته شو میتونم در جا بخورم! جاتون خالی خوردم ولی آبخوری مدرسه با خون زبون من پر شده بود!
هنوز هم به قدرت خودم موندم، بسته هاش بزرگ بود خالص هم بود!

جک خنده دار جدید

ابتدایی که بودم ی بار در دستشویی مدرسه رو که یکی توش بود محض مسخره بازی با لگد شکستم و یهو دیدم  مسؤل سرویسمون اون تو بودش
فوری در رفتم

جک خنده دار جدید

با رفیقامون تو یه جمعی نشسته بودیم صحبت دختر و این چیزا بود. .موبایل دوستم زنگ خورد یکم که حرف زد تموم کرد بعد به ما تعریف کرد که: آره این دختره بچه خوشگل و با کلاسیه. باهاش الکی تیریپ ازدواج ریختم که بتونم بیارمش خونه. یه ساله دارم رو مخش کار میکنم .خیلی هم زرنگه و به راحتی نمیشه مخشو زد. ولی به بهونه اینکه با خونوادم آشناش کنم گفتم بیاد و……. یهو نگاه به گوشیش کرد رنگش مثل ماست شد. نگو تماس بر قرار بوده و طرف همه چیزو شنید.

جک خنده دار جدید

چندروز پیش پسرخالم خونمون بود. کوچیکه، 7-8 سالشه
یه بره عروسکی داداش کوچیکه داره گذاشته بود رو اوپن.
شب بعد شام همه نشسته بودیم، این پسرخالم رفته بود رو اوپن داشت با این بره  ور میرفت
یه دفعه داداشم از تواتاق داد زد: علی با اون بازی نکن پشماش میریزه
مشکل اینجا بود که اگه من از خنده نمیمردم هیشکی دقت نمیکرد به حرفش و آب از آب تکون نمیخورد

جک خنده دار جدید




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 90/7/13 ] [ 4:31 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]