سوتی2
یعنی سوتی در حد به فنا رفتن زندگی بودا!!!
یکی از بچه محلامون ازدواج کرده بود. بعد یه هفته طلاق گرفت! بهش گفتیم چی شد طلاق گرفتی به این زودی؟ دیدیم زنش سوتی داده در حد بنز:))
پسره تعریف میکرد همون هفته اول بعد از چند بار عشق بازی یه بار بهش گفت بیا از پشت س.ک.س کنیم، زنه گفت:
نه تورو خدا! هروقت از پشت س.ک.س کردم یه هفته دل درد گرفتم…!!!!
دخترم برای اولین بار با دوستش رفته بود پارک،منم دوربین بدست اونور خیابون از تو ماشین میپاییدمش
یهو دیدم تلفنم زنگ زد،ورداشتم دیدم دخترم میگه : جدی میخوای تا دو ساعت آینده همونجا واییسی نگام کنی؟؟؟
سوتی استاد دانشگاهمون
ما دانشجوی محیط زیست هستیم. تو کلاسمون دختری بود که خیلی شر بود و توی کلاس ها اینقدر تیکه می انداخت که همه ما از خنده ریسه می رفتیم…
یکی از کلاس هامون با استادی بود که خیلی سختگیر و اخمو بود و حتی همون دختر هم جرات تیکه انداختن نداشت.
استاد یک بار قفسی سر کلاس آورده بود و اون دختر یک کنفرانس 5 دقیقه ای ارائه داد و استاد به اون دختر گفت به من بگو این چه حیوونیه؟ قفس با پارچه ای پوشانده شده بود و فقط پاهای حیوون دیده می شد. این دوست ما جواب داد من نمی تونم بگم چه حیوونیه باید جاهای دیگه ای از بدنشو ببینم.
استاد اخم کرد و گفت: نخیر از همین پاهاش باید بفهمی چه حیوونیه
دانشجو گفت: نمی دونم …و رفت نشست
استاد پرسید ببخشید خانم اسم شما چیه؟
اون هم بلند شد و پاچه های شلوارشو کشید بالا و گفت خودتون ببینید اسمم چیه
یه روز با رفیقم داشتیم تو خیابون قدم میزدیم .
اون موقع هایی بود که تازه بنز های پلیس اومده بود . پلیسه پشت بنز یادش رفته بود بلندگوی ماشین رو خاموش کنه .
فکر کنید تو ترافیک :
“محمد زنو رو ببین چه دافیه
- کجا ؟
- اونا کنار ماکسیماهه !”"
زنه برگشت ، با دستش یه حرکت خاک بر سری نشون پلیسه داد ،
یارو کپ کرد .
مردم بودن که سر تکون میدادن .
یه بار می خواستم مخ یه خانم خیلی درست درمونو بزنم
باهم رفتیم کافی شاپ
اومدم بگم بریم اون گوشه بشینیم دنجه
یهو گفتم : بریم اون گوشه بشینم ج ن د ه …….:))))
نتیجه اخلاقی این که تو کافی شاپ هر جایی پیدا کردید همون جا کپه مرگتون را بزارید!
توی مهمونی بودیم داییم با زنش بهم تیکه مینداختن! بعد من کنار زنداییم بودم که یهو گفت کسی نمی تونه بین ما رو بهم بزنه ! منم نا خود اگه اروم گفتم : واااااااااااااااایی! قربونه بینتون برم! زندایی همونجا یه توسری بهم زد تازه اونجا بود که دوزاریم افتاد! ابروم رفت.
چند سال پیش با دایی و پدربزرگم رفته بودیم فروشگاه رفاه.
داییم گفت: برو هرچی میخای خودت بردار، من وپدر بزرگتم میریم دنبال خرید های خودمون!
خلاصه هرکی رفت یه طرف.
منم درحال گردش توفروشگاه بودم ودنبال چای کیسه ای وشامپو ویه سری خرت وپرت دیگه میگشتم!
رسیدم به یه غرفه ،توقفسه های پایینیش یه عالمه بسته مکعبی کوچولوبود که نوشته روش خارجی بود!
فوری یکیوبرداشتم!
هی نگاه کردم دیدم ازنوشته روش هیچی نمیفهمم!هی دور وبر قفسه رو نگاه کردم ببینم اسمی ازاین جنس مرموز هس یانه!
چیزی ندیدم!
هی بسته روبازرسی کردم
(نمیشدبازش کرد.آکبندبود)
آوردمش نزدیک گوشم تکونش دادم ببینم شایدتوش عطره، چای یا…!
یدفه چشمم افتاد به اون پایین قفسه که رو یه تیکه کاغذکوچولو نوشته بود:
کاندوم!!!
وای خدای من!
یدفه انگاری یه سطل آب داغ ریختن روسرم!
نفهمیدم چجوری قوطی رو پرت کنم سرجاش ودر برم!انقده خجالت کشیده بودم!
خداروشکر کسی دور وبرم نبود تاببینه وگرنه ابروم میرف!
همش باخودم میگفتم:
خاک توسرت دختر!الان تو دوربین مداربسته دیدنت آبروت رفت!!دیگه تاسه سال نرفتم اون فروشگاه…
چند سال قبل داشتم می رفتم سر تمرین تیم بسکتبال. جلوی استادیوم یکی از بچه ها رو دیدم که دو جلسه بود نمیومد. داشت با ساک ورزشی و یه تریپ کاملا ورزشکاری می رفت تو. منم که باهاش شوخی داشتم بدو بدو رفتم و با یه سه گام بلند یه پس گردنی خیلی محکم بهش زدم! نمیدونم دستم سنگین بود یا چی طرف با کله رفت تو آسفالت…!
همه مات مونده بودن. بلند که شد دیدم ای وای دوستم نیست که هیچ، بوکسوره داره میره تمرین بوکس!
حالا هم خندم گرفته، هم میخوام توضیح بدم که اشتباه گرفتم…! اونورم کلی دختر بودن همشون پخش شدن رو زمین از خنده…
یارو انصافا مرام گذاشت هیچی نگفت… D:
حالا یکی از بهترین دوستامه
رفتم حموم دوش بگیرم لباسامو که در آوردم دیدم ی سوسک رو دیوار حمومه دمپایی برداشتم بزنم رفت لای در. درو باز کردم دیدم داره میره تو اتاق. خلاصه پریدم بیرون و زدمش(موقع زدن هم ی فحش بد بهش دادم). یهو سرمو بلند کردم دیدم من لخت و بابام وایستاده داره با تعجب نگام میکنه
رفتم موهامو کوتاه کنم، به طرف گفتم لطفا موهامو خیلی کم کوتاه کنید،خیلی کما یه جور که اصلا پیدا نباشه، اصلا کوتاه که نه فقط یه جور بشه که مرتب بشه، گفتم ببین من به هر کی میگم کم کوتاه کن گوش نمیده ها خواهشا توجه کن،بعد از چند دقیقه گفتم اصلا ولش کن بیخیال شدم،پاشدم رفتم، یه لحظه مغازه منفجر شد از خنده…
قضیه جکه شدم…
من مغازه کفش فروشی دارم.یه بار یه خانم میخواست کفش بپوشه پاش پهن بود توکفش نمیرفت. من اومدم بگم سینه پاتون پهنه گفتم خانم شما سینتون پهنه باید فشار بدید بره توش وگرنه نمیره.از صدای ترکیدن خنده دوستم بود که فهمیدم چی گفتم زنه قرمز شد زودپاشد گفت نه آقا اندازم نیست رفت
یه روز داشتم تلفنی با یکی دوستام دعوا می کردم خیلی از دستش عصبانی بودم وقتی حالم و پرسید به جایه اینکه به کنایه بگم مگه دکتری گفتم مگه دامپزشکی
ادامه مطلب