سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت

 روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت

 

 

 او کسی بود که از غرق شدن می ترسید

 


 

دختری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
 هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفتمرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت  روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بودآنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت

زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت چه تفاوت که چه خورده است؟ غم دل یا سم



ادامه مطلب

[ یکشنبه 90/4/19 ] [ 5:32 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]