عشق گاهی تاری یک آه بر آیینه ای
عشق گاهی تاری یک آه بر آیینه ای
حسرت نا دیدن معشوق در آدینه ای
عشق گاهی موج دریا می شود
گاه با ساحل هم آوا می شود
عشق گاهی چاه را منزل کند
یوسفین دل را مطاع دل کند
عشق گاهی هم به خون آغشته شد
با شقایق ها نشست و هم نشین لاله شد
عشق گاهی در فنا معنا شود
واژگان دفتر کشف و تمناها شود
عشق را گو هرچه می خواهد شود
با تو اما عشق پیدا می شود
بی تو اما عشق کی معنا شود
ادامه مطلب
[ یکشنبه 90/6/6 ] [ 4:0 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]