برو بی وفا
از پشت شیشه می دیدم
دست هاش تو دستای تو بود
دیگه بهم دروغ نگو
نگو کسی پیشت نبود
نگو که باور ندارم
حرفای عاشقونتو
جمع کن ببر از دل من
اون عشق بچه گونه تو
برات یه بازیچه بودم
تو لحظه های بی کسی
گفتی فقط منو داری
دل نمی دی به هیچ کسی
اما فراموشت شده
حرفایی که بهم زدی
گفتی به من عشق منی
دیدی به من نارو زدی
برای رفتن از پیشت
چقدر حراسونه دلت
مگه می خوای کجا بری
اینجوری گریونه چشمت
اگه نمی دونی بدون
دلم شکسته از دلت
نفرین قلب عاشقم
همیشه هست پشت سرت
ادامه مطلب
[ یکشنبه 90/6/6 ] [ 12:4 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]