سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به چه حالی بودم

رفتی اما چه بگوییم هیهات

تو ندانی که من آنروز غروب

زیر آن دره آرام و عبوس

به چه حالی بودم !

بی تو با حسرت و حرمان و سرشت

خلوتی داشتم آنجا که مپرس

کاش می دانستی

بی تو بر من چه گذشت


آزو می کنم زندگی مال تو….

مرگ مال من راحتی مال تو….

گرفتاری مال من شادی مال تو…..


غم مال من همه مال تو ولی تو مال من

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم

وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم

پر پروانه شکستن هنر انسان نیست

گر شکستیم ز غفلت ، من و مایی نکنیم

یادمان باشد سر سجاده عشق

جز برای دل محبوب دعایی نکنیم

یادمان باشید اگر خاطرمان تنها ماند

طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم

برای عشق تو در قلبم سه کوه ساختم

اولی کوه وفا

دومی کوه صداقت سومی.......

کوهی که هر وقت بهم گفتی دوستت ندارم

از اون بندازمت پایین صدایت چون صدای ابشاران،

نگاهت چون نگاه چشم خورشید،

و قدت همچو قد رود کارون...

خاک تو سرت که هیچ چیزت به آدمی زاد نرفته

مراقب گرمای دلت باش تا کاری که زمستان

با زمین کرد زندگی با دلت نکند

آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم شیشه نبودیم

که با سنگ بمیریم تقصیر کسی

نیست که اینگونه غریبیم شاید که خدا خواست

که دلتنگ بمیریم

توی آسمون دنیا هر کی یه ستاره داره

چرا وقتی نوبت ماست آسمون جایی نداره؟

واسه من تنهایی درده درده هیچ کسو نداشتن

هر گل پژمرده ای رو تو کویر سینه کاشتن

دیگه باور کردم اینو که باید تنها بمونم و تا لحظه

مرگم شعر تنهایی بخونم

بر سنگ قبر من بنویسید

خسته بود اهل زمین نبود

نمازش شکسته بود بر سنگ قبر من بنویسید

شیشه بود تنها از این نظر که سراپا شکسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید

پاک بود چشمان او که دائماً از اشک شسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید

این درخت عمری برای هر تبر و تیشه دسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر پشت دری

که باز نمی شد نشسته بود

این وبلاگ برای تمام عاشقهای واقعی درست

کردم انشا الله از موضوعات و عکسهای اون

خوشتون بیاد

همیشه موفق باشید

نظر یادتون نره




ادامه مطلب

[ یکشنبه 90/4/19 ] [ 5:8 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]