بغض نیمهکاره
آن که می گوید دوستت می دارم خنیاگر غمگینی است که آوازش را ازدست داده است. ای کاش عشق را زبان سخن بود. هزار کاکلی شاددر چشمان توست هزار قناری خاموش در گلوی من. ای کاش عشق را زبان سخن بود. آن که می گوید دوستت می دارم دل اندوهگین شبی است که مهتابش را می جوید. ای کاش عشق را زبان سخن بود هزار آفتاب خندان در خرام توست هزار ستاره ی گریان در تمنای من. عشق را... ای کاش زبان سخن بود. بغض نیمهکاره تکرار دروغهایت گلویم را میفشارد از سادهلوحی بیشرم خاطراتم بیزارم آنگاه که از خودم میپرسم: «هنوز دوستم دارد؟!...حتی به دروغ-» همچون روز روشن بر من هویداست که در مسیر زندگی ات روانه خواهی شد و شاید هیچگاه من در خاطرت نمانم و من بی شک هر جا باشم نشانی از تو دارم که با تو بودن را برایم زنده می کند تو می روی و من با لبخند بدرقه ات می کنم من می مانم و کوله باری از احساس تنهایی می مانم باز هم مثل همیشه اما می دانم در تنهایی هم با من هستی اشکاتو زودی پاک کنی تا کسی ندونه سخته دوسش داشته باشی ولی ندونه سخته نگاهش بکنی اما نخونه
ادامه مطلب