قاب عکس
ه بغضی تو گلومه که ، منو از ریشه سوزونده به جز همین یه قاب عکس ، واسه من از تو چی مونده ؟ تو آسون پا گذاشتی رو تموم خاطراتمون همون بهتر که این عشقُ بریزی از دلت بیرون یه حسی تو دلم میگه : تو دیگه بر نمیگردی دیگه حرفی نزن با من ، واسه ابراز همدردی … نگو این زندگی بی من ، واست میگذره به سختی شنیدم همه جا گفتی ، کنار اون چه خوشبختی تموم زندگیم اینه : آره ! همین یه قاب عکس ! تو هم عکس منو داری ، روی طاقچه س ! ولی بر عکس!
ادامه مطلب
[ جمعه 91/7/14 ] [ 12:9 صبح ] [ محمدجوادصحرائی ]