سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قربانی تو

از زمانی که به دنیا آمدم، اشتیاقی به همراه داشتم

 

که بدن خود را تکه تکه و

 

گوشت خود را در مقابل چشمانم بلعیده شده ببینم

 

اینجا منتظر تو، برای قربانی شدن حاضرم

 

تکه تکه ام کن، ریز ریزم کن

 

روده هایم را بمیک و قلبم را لیس بزنم

 

مرا ببر، علاقه مند به زخم خوردنم

 

مغز استخوان و خونم را به عنوان دسر به تو پیشنهاد میکنم

 

تنها اشتیاق و امیدم اینست که

 

خورده شوم،

 

هر چه بیشتر زنده باشم

 

بیشتر برای احساس درد می میرم

 

هر کاری که شود انجام میدهم تا

 

خورد شوم

 

تنها اشتیاق و امیدم اینست که...

 

سر انجام تو را پیدا کردم، ای سلاخ شخصی خودم

 

بگو که من مریضم، ولی چه کنم به این نیازمندم

 

تنها هدفم اینست که تو را تغذیه کنم

 

آبرویم را بریز

 

اعضا و جوارحم را از هم بدر

 

شکمم را پاره پاره کن و روده هایم را در بیاور

 

آنقدر بجو تا بمیرم




ادامه مطلب

[ یکشنبه 90/7/3 ] [ 11:52 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]