محمدجوادصحرائي
[ شناسنامه ]

باز هم در غربت تنهايي خود مي بارم	......	يكشنبه 90/6/6
پاي پنجره نشستم	......	يكشنبه 90/6/6
اگه عشق ميشه قصه گفت....	......	يكشنبه 90/6/6
سلام . فقط يه سلام . نه سرد نه گرم	......	يكشنبه 90/6/6
اگرچه نيستي مهتابم	......	يكشنبه 90/6/6
ميخواهم بنويسم مي خواهم بگويم ....	......	يكشنبه 90/6/6
عشق يعني	......	يكشنبه 90/6/6
دل من حالش خوشه،	......	يكشنبه 90/6/6
مي خواستي که خرابت شم	......	يكشنبه 90/6/6
رفتي وتنها تر از تنها شدم	......	يكشنبه 90/6/6
به چه قيمتي گذشتي از شباي خيس مهتاب	......	يكشنبه 90/6/6
اشک بي شک محرم راز دل است	......	يكشنبه 90/6/6
دوستت دارم را کجا بنويسم که ماندگار باشد؟	......	يكشنبه 90/6/6
دلم تنـــگ است از دنيـا چرايش را نمـي دانـم	......	يكشنبه 90/6/6
ديوونه ي هميشگيت باز دلتنگ صدات شده	......	يكشنبه 90/6/6
<   <<   31   32   33   34   35   >>   >

  ==>   ليست غير آرشيوي ها