سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بکن بکن بکن///نکن نکن نکن؟؟؟؟؟

1- شش سال اوّل زندگی:

 

• گریه نکن

• شیطونی نکن

• دست تو دماغت نکن

• تو شلوارت پی‌پی نکن

• مامانت رو اذیّت نکن

• روی دیوار نقاشی نکن

• انگشتت رو تو پریز برق نکن

• دمپایی بابا رو پات نکن

• به خورشید نگاه نکن

• شبها تو جات جیش نکن

• تو کمد مامان فضولی نکن

• با اون پسر بی‌تربیته بازی نکن

• اسباب‌بازی‌ها رو تو دهنت نکن

• زیر دامن شمسی خانوم رو نگاه نکن

• دماغت رو تو لوله جاروبرقی نکن

  

 

 

2- دوره دبستان:

• موقع رفتن به مدرسه دیر نکن

• پات رو تو جامیزی نکن

• ورقهای دفترت رو پاره نکن

• مدادت رو تو دهنت نکن

• به دخترهای مدرسه بغلی نگاه نکن

• تخته پاک‌کن رو خیس نکن

• حیاط مدرسه رو کثیف نکن

• با دخترهای شمسی خانوم آمپول بازی نکن

• دست تو کیف بغل دستیت نکن

• تخته‌سیاه رو خط‌خطی نکن

• گچ رو پرت نکن

• تو راهرو سرو صدا نکن

• تو کلاس پچ‌پچ نکن

• ATARI بازی نکن

 

 

 

3- دوره راهنمایی:

• ترقّه بازی نکن

 • SEGA بازی نکن

• جاهای بدبد فیلمها رو نگاه نکن

• موقع برگشتن از مدرسه دیر نکن

• تو کوچه فوتبال بازی نکن

• دست تو جیبت نکن

• با مامانت کل‌کل نکن

• تو کلاس صحبت نکن

• بعد از ظهر سروصدا نکن

• با دختر شمسی خانوم منچ بازی نکن

• اتاقت رو شلوغ نکن

• روی میز بابات کتابهات رو ولو نکن

• عکس لختی تماشا نکن

• با بچّه‌های بی‌ادب رفت و آمد نکن

• جرّ و بحث نکن

 

 

 

4- دوره دبیرستان:

• با کامپیوتر بازی نکن

• تو حموم معطّل نکن

• تقلّب نکن

• با دوستات موتورسواری نکن

• عصرها دیر نکن

• با دختر شمسی خانوم صحبت نکن

• با بابات دعوا نکن

• تو کلاس معلّمتون رو مسخره نکن

• تو خیابون دنبال دخترها نکن

• مردم‌آزاری نکن

• نصف شب سرو صدا نکن

• فیلم سوپر نگاه نکن

• وقتت رو با مجله تلف نکن

• چشم‌چرونی نکن

 

  

5- دوره دانشگاه:

• رشته‌ای رو که دوست داری انتخاب نکن

• ?? ساعته چت نکن

• سر کلاس درس غیبت نکن

• با دختر شمسی‌خانوم دل و قلوه ردّ و بدل نکن

• خیابون‌ها رو متر نکن

• تو سیاست دخالت نکن

• با دخترهای مردم هر کاری دلت خواست نکن

• شب برای شام دیر نکن

• با مأمور پلیس کل‌کل نکن

• چراغ قرمز رو عشقی رد نکن

• موبایلت رو Reject نکن

• حذف پزشکی نکن

• آستین کوتاه تنت نکن

• همه رو دودره نکن

 

 

 

 

6- دوره سربازی:

• موهات رو بلند نکن

• روت رو زیاد نکن

• از اوامر سرپیچی نکن

• فرار نکن

• با اسلحه شوخی نکن

• غیبت نکن

• به آینده فکر نکن

• درگیری ایجاد نکن

• به فرمانده بی‌احترامی نکن

• غیر از خدمت به هیچ چیز دیگری فکر نکن

• با رئیس عقیدتی جرّ و بحث نکن

• اعتراض نکن

• با دختر شمسی خانوم نامه‌نگاری نکن

• از تلف شدن وقتت ناله نکن

• از آشپزخونه دزدی نکن

 

 

 

 

7- دوره شوهر بودن:

• با زنت شوخی نکن

• زنت رو با دختر شمسی خانوم مقایسه نکن

• به زنت خیانت نکن

• با دوستانت الواتی نکن

• تو Orkut خودت رو Single معرفی نکن

• به زنهای دیگه نگاه نکن

• موبایلت رو قایم نکن

• از عکسهای قبل از ازدواجت نگهداری نکن

• پولت رو خرج دوستات نکن

• رفتار دوران مجرّدی رو تکرار نکن

• غیر از زندگی مشترک به هیچ چیز فکر نکن

• ریسک نکن

• بدون اجازه زنت هیچ کاری نکن

 

 

 

 

8- دوره پدر بودن:

• بچّه رو تنبیه نکن

• به بچّه بی‌توجّهی نکن

• بچّه‌ت رو با بچّه‌های دیگه مقایسه نکن

• به بچّه توهین نکن

• بچّه رو از بازی منع نکن

• بچّه‌ت رو به کتک زدن بچّه دختر شمسی خانوم تشویق نکن

• با بچّه کل‌کل نکن

• بچّه رو محدود نکن

• بچّه رو از جنس مخالف دور نکن

• به مادر بچّه بی‌توجّهی نکن

• بچّه رو به هیچ چیز مجبور نکن

• آزادی بچّه رو محدود نکن

• به حلال‌زاده بودن بچّه شک نکن

• از خواستهای بچّه چشم‌پوشی نکن

 

 

 

 

9- دوره پیری:

• برای بچّه‌هات مزاحمت ایجاد نکن

• نوه‌هات رو لوس نکن

• با پیرزن‌های دیگه معاشرت نکن

• به خاطراتت فکر نکن

• پولت رو خرج نکن

• هوس جوونی نکن

• غیر از آخرتت به هیچ چیز فکر نکن

• با زنت بی‌وفایی نکن

• از رفتن به خانه سالمندان احساس نارضایتی نکن

• لباس شاد تنت نکن

• به بیوه شدن دختر شمسی خانوم توجّه نکن

• تو وصیتنامه، هیچکس رو فراموش نکن

• از گذشته ناله نکن

• به هر کی رسیدی، نصیحت نکن

• به آینده فکر نکن

 

 

 

10- دوره پس از مرگ !

• حالا دیگه دوره نکن تموم شد! حالا هر غلطی دلت می‌خواد بکن....

• ......بکن

• ....... بکن

• ..... بکن

• ..... بکن

• ..... بکن

• ..... بکن

 ..... فقط خواهشا"" با روح دختر شمسی خانوم کاری نکن !!!




ادامه مطلب

[ شنبه 90/6/5 ] [ 9:54 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]

جکککککککککککککککککک

متصدی بانک : خانم بریزم به حساب جاری تون ؟!!
زن : وا نه!! خدا مرگم بده!  الهی جاریم بمیره! بریز به حساب خودم...!
 

دو نفر میرن شبونه یک دیوار رو خراب کنند.
اولی میگه: تو چراغ رو بگیر من پتک میزنم.
اولی یک پتک که میزده یک آجر می افتاده.
نفر دوم میگه: حالا بیا تو چراغ رو بگیر تا من پتک بزنم.
... اولیه میره چراغ بگیره و دومی با یک ضربه تمام دیوارو میریزه پایین!
اولی میگه: جون من حال کردی.... اینطوری چراغ میگیرنا!
 

یارو میره تو داروخانه و می پرسه شما ” اسید استیل سالیسیلیک ” دارید؟

فروشنده میگه: منظورتوت آسپرینه؟

جواب میده : آره خودشه ؛ اسمش همش یادم میره

 

یارو تو جهنم بوده سرشو میکنه تو بهشت میگه آب جوش نمیخواین؟

میگن نه، میگه پس یه موز بده !

 

یارو  میره تو بانک ، یه حساب بانکی باز می کنه . بعد اسلحه اش رو در میاره میزاره روی پیشونی بانکدار  میگه:

همه پولهای بانک رو بریز به حسابم !

 

به یارو میگن  روزه ها رو میگیری ؟

میگه دو روز اول رو نگرفتم ، دیدم میتونم نگیرم

بقیه رو هم نگرفتم!

 

مژده !

تور ویژه روح گردی و آموزش گام به گام سفر آخرت !

به همراه بسته اهدائی آموزش طی الارض با چشمان بسته !

شروع کلاس :  همه شب ، بعد از افطار !

 

شعر بچه های امروزی:
موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، داف و داف و داف!

 

 تفکر عمیق کجی خان..

همیشه سعی کن مثل سنگ توالت آنقدر با مردم رو راست باشی که هر چی تو دلشونه برات بریزن بیرون!

 

مناجات پسر شیطون بابا با خدا:

ای خدا نه کاری بات دارم نه کاری بام داشته باش!

 

وصیت بابای شاغلام:

دور قبرم آب صابون بریزین تا هر کی اومد بیفته! بخندم! روحم شاد شه بابا!

 

اولین دوره المپیک بومی ایران معروف به ایرامپیک:

1- شنا با مانع
2 - کشتی با اسب
3 - پرش روی نیزه
4 - شیرجه روی چمن
5 - اسب سواری با الاغ
6 - هاکی روی میخ
7 - گاوبازی با شتر
8 - پرش توی چاه
9 - قایق سواری با آبکش
10- پرتاب جانباز با ویلچر
11-...

 

تو قبرس سفینه می سازند برن خورشید!

بهشون میگن چقدر خرین ذوب میشین!

میگن فکر اونجاشم کردیم، اگه طبق برنامه بریم شب میرسیم!

 

سوال امتحانی ...ها: احمد شاه قاجار را فقط نام ببرید




ادامه مطلب

[ شنبه 90/6/5 ] [ 1:33 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]

نقشه روز معلم

روز معلم نزدیک بود و من و بچه ها می خواستیم به تلافی همه شرارت ها و اذیت هایی که به سر معلممون درآورده بودیم، یه جشن بزرگ واسه آقا معلم بگیریم.

آقا معلم خیلی خوب و مهربون و صبوره، وقتی اذیتش می کنیم هیچی بهمون نمی گه.

مثلا اون روزایی که زیر صندلیش بمب بودار میذاشتیم، یا به جای برف شادی، کف می ریختیم رو سرش یا صندلیشو شل می کردیم، فقط نگاهمون می کرد و با یک لبخند جوابمون رو می داد.

 

 

اما دیگه بسه!

باید یک بار واسه همیشه بهش بفهمونیم که چقدر دوستش داریم و برای همین همه بسیج شدیم و ریاست کارها با من شد. منی که شرور ترین دانش آموز کلاس هستم و خیلی آقا معلم رو دوست دارم.

آخرای کلاس بود، بیکار بودیم و داشتیم نقشه می کشیدیم. همه مراحل باید محرمانه انجام می شد، آخه من اعتقاد شدیدی به کارهای فوق سری و عملیات های سرعتی دارم. [این جمله رو دیشب تو فیلمی که بابا از دوستش گرفته بود شنیدم، مثلا داشتم درس می خوندم، اما عجبب فیلم باحالی بود بعدش کلی بزن بزن راه انداختم با داداش کوچیکه]

تو همین افکار بودم که ناصر خپله (این اسمیه که من روش گذاشتم، البته مامان می گه اسم گذاشتن کار خوبی نیست) بلند از آقا معلم پرسید:

"آقا از چه کادوهایی خوشتون میاد ؟ "

.. اگه نزدیکم بود چنان می زدم پس گردنش که نفهمه از کجا خورده پسره زبون نفهم. فکر کنم آقا معلم فهمید. خیره بودم به آقا معلم و منتظر عکس العملش . عینکش رو جابه جا کرد و گفت:

"محمدی واسه من بهترین کادو اینه که شما موفق بشید و به آرزوهاتون برسید"

اولش فکر کردم که آقا معلم فهمیده و منظورش این بوده که هرچه سریع تر کادو ها رو آماده کنیم و نقشه رو اجرا کنیم، اما بعد دیدم که نه حرف آقا معلم درسته، پس بهترین کادو اینه که ما تو این عملیات موفق بشیم و اونو خوشحال کنیم. چیزی که آرزوی همه ماست .

تو راه برگشت سعید هی بهم می گفت بهتره فلان کار کنیم، بهتره این کارو بکنیم و همش دستور می داد. اصلا نمی فهمید که من فرمانده گروهم، اگه جانشینم نبود، می زدم پس کلش، اما بهش گفتم: "نه به نقشه ای که من طراحی کردم عمل می کنیم"


آخه نقشم خیلی حساب شده بود (اصل نقشه مخلوطی از چندتا فیلم ساخته شده بود که من به صورت ماهرانه ای به هم پیوندشون دادم).

از امروز حسابی همه با هم مشغول تهیه تدارکات بودیم. البته پول زیادی نداشتیم و برای این جشن مجبور بودیم از امکانت خودمون استفاده کنیم.

پدرام همش می گه من نقش جومونگ رو بازی می کنم. هرچی بهش می گم که تو نقشه من جومونگ وجود نداره و به جاش آرش کمانگیر داره، گوش نمی کنه (آخه جدیدا همه DVD های جومونگ رو دیده و یه تیرکمون تاشو هم خریده، خیلی جو گرفتتش ) ...

بالاخره روز جشن رسید .

همه تجهیزات تو کلاس نصب شدن و بچه ها همه تو آماده باشن (منم شنل مخصوصم رو که مامان واسم دوخته و منو شبیه یه فرمانده ایرانی قدیمی می کنه پوشیدم و بچه ها رو رهبری می کنم ).

در کلاس باز شد و آقا معلم وارد شد . با فریاد من عملیات آغاز شد که ....

وای خدای من، بچه ها قاطی کردن و ...( همینکه آقا وارد شد ، محمود که هول شده بود، بستنیه آقا معلم رو ریخت جلو پا آقا معلم، آقا هم که پاش لیز خورده بود در حالی که به زمین می خورد دستشو دراز کرد تا پرده ای که کشیده بودیم رو بگیره که یاعث شد هم پرده – چادر مامان وحید – پاره بشه و هم چوب پرده – چوب جاروی سرایدار – بخوره تو سر آقا معلم ....

اما ماجرا به همین ختم نشد و پدرام که تو حال وهوای جومونگ بود تیرشو شلیک کرد، اما تیری که باید به بادکنک پر از گل می خورد، مستقیم نشست وسط پیشونی آقا معلم –شانس آوردیم که سر تیر ازین چسبکا داشت –

اما همه اینا به کنار حسین کوری – لنز عینکش شبیه ته لیوان چایی خوریه بابامه - هم به کنار که بی توجه به قضایا ، انگار نفهمیده آقا معلمه کف کلاس خوابیده با ظرف پر از بستنی – که بابای ممد بستنی، آورده بود – روی آقا معلم افتاد و کت و شلواره خوشگل و نویی که معلوم بود تازه خریده رو...

نقشه قشنگم چی شد ....

برای اولین بار می خواستم اذیت رو کنار بذارم و آقا معلم رو که اینهمه کمکمون می کنه تا موفق بشیم و به آرزوهامون برسیم رو خوشحال کنم. اما...

آقا معلم بلند شد و کتش رو درآورد و گذاشت رو میز ، کیف و وسایلش رو هم همینطور. بعد در حالی که با نگاه محبت آمیز همیشگیش به چهره وحشتزده و متعجب ما خیره شده بود گفت:

"می دونم که این دفعه دیگه شوخی نکردید و می خواستید من رو خوشحال کنید، هر چند که معلومه برای اجرای برنامتون تمرین نکرده بودید، اما واقعا زیباترین لحظه رو به من هدیه کردید، خاطره ای که این سال آخر تدریس، هیچ وقت فراموش نمی کنم، برگذاری یک جشن اشرافی اونم توی یک کلاس مملو از دانش آموزای شیطون که هیچ وقت با هم متفق نبودن. کارتون واقعا عالی بود. هرچند که... راستی مدیریت این کار با کی بود ؟"

من با قیافه ای شرمنده بلند شدم و گفتم " ما آقا "

آقا معلم با چهره ای که تعجب و تحسین توش جمع شده بود بهم نگاه کرد و من از اینکه اون دفعه که نمره کم گرفته بودم و لاستیک ماشین آقا رو پنچر کرده بودم ، واقعا پشیمون شدم.

 



تقدیم به همه معلم های ایران ، که با صبری قابل تقدیر در راه تربیت شاگردانی استوار و موفق تلاش می کنند.




ادامه مطلب

[ شنبه 90/6/5 ] [ 1:28 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]

شوک

در راستای استفاده‌ی زیاد از شوک در روزهای اخیر، انواع شوک‌های موجود در جوامع انسانی، جهت تنویر افکار عمومی و شفاف سازی به شرح معرفی و تکذیب می‌شود:

شوک‌های زناشویی:

به اجرا گذاشتن مهریه، اختیار کردن همسر دوم، بارداری ناخواسته و تیرباران کردن خانواده‌ی همسر از جمله شوک‌های زناشویی محسوب می‌شوند.

شوک‌های اقتصادی:

کلا پایین آمدن قیمت دارایی‌ها و بالا رفتن قیمت آن چیزی که انسان ندارد و می‌خواهد بخرد جزو شوک‌های اقتصادی محسوب می‌شود که این گونه آدم‌ها در 100? موارد در حال شوک هستند و از جاهای گوناگون به آنها شوک وارد می‌شود.

شوک‌های تحصیلی:

ازدواج کردن معشوقه با رقیب در پایان ترم، حضور ناظر گیر در جلسه‌ی امتحان، تک گرفتن درس 3 واحدی و رفتن به کمیته‌ی انضباطی از جمله شوک‌های تحصیلی محسوب می‌شوند.

شوک‌های هنری:

پخش بلوتوث غیر هنری از چهره‌های مشهور هنری، جلوگیری از بازی کردن چهره‌های مشهور هنری که بلوتوث غیر هنری آنها پخش شده است مهم‌ترین مورد شوک در زمینه‌ی هنر است، بعد از این شوک چهره‌ی مشهور هنری بچه‌ی خوبی می‌شود.

شوک‌های سیاسی:

استعفا کرده شدن برخی از سیاست‌مداران که خودشان دوست نداشته‌اند استعفا بدهند. در ضمن برای برخی از مسئولین دو شغله‌ی عزیز گرفتن یکی از شغل‌ها می‌تواند به منزله‌ی شوک تلقی شود.

شوک فرهنگی:

سوختن سینما، به بازار آمدن سی دی قاچاق فیلم‌ها، مجوز ندادن به برخی از کتاب‌ها، نحوه‌ی داوری در برخی جشنواره‌ها و ورود عناصر هالیوودی به تهران از جمله شوک‌های فرهنگی است.

شوک تلویزیونی:

پخش برنامه‌ی شوک از تلویزیون خودش شوک تلویزیونی است.

شوک انتخاباتی:

چنین شوکی نداریم.

شوک ورزشی:

این نوع شوک معمولا با برکناری مربی انجام می‌گیرد اما در مواردی با سیلی زدن به صورت بازیکن هم دیده شده است، مسئولینی که این شوک را وارد می‌کنند مدتی از نظرها پنهان می‌شوند و به جزیره‌ی کیش می‌روند.

شوک پزشکی:

در مواردی که به یک بیمار خون آلوده تزریق می‌شود این بیمار دچار شوک می‌شود که این شوک در بیشتر موارد جان او را می‌گیرد. متخصصین زیبایی هم از جمله کسانی هستند که به بیماران شوک‌های زیادی وارد می‌کنند.

شوک ماهانه:

ویژه‌ی مستاجرهای عزیز که ماه به ماه هنگام پرداخت کرایه خانه دچار شوک می‌شوند.

شوک خصوصی:

قابل طرح در این ستون نیست، اصرار نکنید بچه می‌شنود.

شوک عمومی:

مواردی همچون باخت به تیم عربستان، زلزله‌، سیل و... شوک عمومی به وجود می‌آورد که در نهایت به برکناری یک نفر ختم می‌شود.

 

شوک

بقیه شوک‌ها را خودتان بگویید.




ادامه مطلب

[ شنبه 90/6/5 ] [ 1:27 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]

اگر آن ترک شیرازی

حافظ شیرازی

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

 صائب تبریزی

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

شهریار

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را

هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را

سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
! نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را




ادامه مطلب

[ شنبه 90/6/5 ] [ 1:26 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]

کوتاهترین داستان عشقی

*روزی مردی از یک دختر پرسید *

«آیا با من ازدواج می‌کنی؟». دختر جواب داد «نه»

 

و از آن پس مرد شاد زیست، به ماهیگیری و شکار رفت، کلی گلف بازی کرد، هر چه می خواست نوشید و هر جا که خواست رفت...




ادامه مطلب

[ شنبه 90/6/5 ] [ 1:26 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]

شوهر کردن دختر پادشاه

دختر پادشاهی از پدر خود میخواهد، که او را تنها به کسی شوهر دهد که بتواند به پرسشهای منظوم او پاسخ گوید، بزرگان و امیرزادگان، همه از پاسخ گفتن درمی مانند و سرخود رادر این راه برباد میدهند. تا آنکه دلاک کچلی در پاسخگویی به پرسشهای دختر پادشاه توفیق حاصل می کند. پرسشهای آن دختر چنین بود:


1- من اگر آهو شده به کوهها بگریزم، چه می کنی؟

2- من اگر مشتی دانه شده، بر زمین ریختم، چه می کنی؟

3- من اگر گُلی شده بر کوهها رُستم، چه می کنی؟

4- من اگر سیبی شده به درون صندوقی رفتم، چه می کنی؟

 

پاسخ آن دلاک کچل چه بود

 

 

 











پاسخ چیستان و معما :

دلاک کچل نیز پرسشهایی مطرح کرد که این پرسشها در حقیقت، پاسخ پرسشهای آن دختر بود. او پرسید

1- اگر من سگی شده آهو را گریزاندم، چه می کنی؟

2- اگر من خروسی شده دانه ها را برچیدم چه می کنی؟

3- اگر من باغبان خردسالی شده، گل را چیدم، چه می کنی؟

4- اگر من دامادی شده، سیب را خوردم و بدن ترا در آغوش گرفتم چه می کنی؟

همینکه پسرک دلاک این جمله را برزبان راند، دختر پادشاه فریادی کشیده و گفت: آی دایه ها، معمای مرا پیدا کردند و او را به پسر دلاک دادن




ادامه مطلب

[ شنبه 90/6/5 ] [ 1:25 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]

هشلهف، چسان فسان و زپرتی

• آیا می دانستید برخی ها واژه های زیر را که همگی فرانسوی هستند فارسی می دانند؟

آسانسور، آلیاژ، آمپول، املت، باسن، بتون، بلیت، بیسکویت، پاکت، پالتو، پریز، پلاک، پماد، پوتین، پودر، پوره، پونز، پیکنیک، تابلو، تراس، تراخم، نمبر، تیراژ، تور، تیپ، خاویار، دکتر، دلیجان، دوجین، دوش، دیپلم، دیکته، رژ، رژیم، رفوزه، رگل، رله، روبان، زیگزاگ، ژن، ساردین، سالاد، سانسور، سرامیک، سرنگ، سرویس، سری، سزارین، سوس، سلول، سمینار، سودا، سنا، سوسیس، سیلو، سن، سندیکا، سیفون، سیمان، شانس، شوسه، فیش شوفاژ، شیک، شیمی، صابون، فامیل، فر، فلاسک، فلش، فیله، فیبر، فیلسوف، فیوز، کائوچو، کابل، کادر، کادو، کارت، کارتن، کافه، کامیون، کاموا، کپسول، کت، کتلت، کراوات، کرست، کلاس، کلوب، کلیشه، کمپ، کمپرس، کمپوت، کمد، کمیته، کنتور، کنسروفکنسول، کنکور، کنگره، کودتا، کوپن، کوپه، کوسن، گاراژ، گارد، گاز، گارسون، گریس، گیشه، گیومه، لاستیک، لامپ، لیسانس، لیست، لیموناد، مات، مارش، ماساژ، ماسک، مبل، مغازه، موکت، مامان، ماتیک، ماشین، مانتو، مایو، مبل، متر، مدال، مرسی، موزائیک، موزه، مین، مینیاتور، نفت، نمره، واریس، وازلین، وافور، واگن، ویترین، ویرگول، هاشور، هال، هالتر، هورا و بسیاری از واژه های دیگر.

• آیا می دانستید که بسیاری از واژه های عربی در زبان فارسی در واقع عربی نیستند و اعراب آن ها را به معنایی که خود می دانند در نمی یابند؟ این واژه ها را ساختگی(جعلی) می نامند و بیشترشان ساخته ترکان عثمانی است و از آن زمره اند:

ابتدایی (عرب میگوید: بدائی)،
انقلاب (عرب می گوید: ثوره)،
تجاوز ( اعتداء)،
تولید( انتاج)،
تمدن(مدنیه)،
جامعه ( مجتمع)،
جمعیت (سکان)،
خجالت(حیا)،
دخالت(مداخله)،
مثبت(وضعی)،
مسری(ساری)،
مصرف (استهلاک)،
مذاکره(مفاوضه)،
ملت(شعب)،
ملی (قومی)،
ملیت(الجنسیه)
و بسیاری از واژه های دیگر.

• بسیاری از واژه های عربی در زبان فارسی را نیز اعراب در زبان خود به معنی دیگری می فهمند، از آن زمره اند:

رقییب (عرب می فهمد: نگهبان)،
شمایل (عرب می فهمد:طبع ها)،
غرور (فریفتن)،
لحیم (پرگوشت)،
نفر (مردم)،
وجه (چهره)
و بسیاری از واژه های دیگر.

• آیا می دانستید که ما بسیاری از واژه های فارسی مان را به عربی و یا به فرنگی واگویی (تلفظ) می کنیم؟ این واژه های فارسی را یا اعراب از ما گرفته وعربی (معرب) کرده اند و دوباره به ما پس داده اند و یا از زبان های فرنگی، که این واژه ها را به طریقی از خود ما گرفته اند، دوباره به ما داده اند و از آن زمره اند:

از عربی:
فارسی (که پارسی بوده است)،
خندق (که کندک بوده است)،
دهقان (دهگان)،
سماق (سماک)،
صندل ( چندل)،
فیل (پیل)،
شطرنج (شتررنگ)،
غربال (گربال)،
یاقوت (یاکند)،
طاس (تاس)،
طراز (تراز)،
نارنجی (نارنگی)،
سفید (سپید)،
قلعه (کلات)،
خنجر (خون گر)،
صلیب (چلیپا)،
و بسیاری از واژه های دیگر.

از روسی:
استکان: این واژه در اصل همان «دوستگانی» فارسی است که در فارسی قدیم به معنای جام شراب بزرگ و یا نوشیدن شراب از یک جام به افتخار دوست بوده است که از سده 16 میلادی از راه زبان ترکی وارده زبان روسی شده و به شکل استکان درآمده است و اکنون در واژه های فارسی آن را وام واژه ای روسی می دانند.

سارافون: این وازه در اصل «سراپا» فارسی بوده است که از راه زبان ترکی وارد زبان روسی شده و واگویی ان عوض شدهاست. اکنون سارفون به نوعی جامه ملی زنانه روسی گفته می شود که بلند و بدون آستین سات.

پیژامه: همان  «پای جامه» فارسی است که اکنون در زبان های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و روسی pajama نوشته شده و به کار می رود و آن ها مدعی وام دادن آن به ماهستند.

 

واژه های فراوانی در زبان های عربی، ترکی، روسی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی نیز فارسی است و بسیاری از فارسی زبانان آن را نمی دانند، از آن جمله اند:

کیوسک که از کوشک فارسی به معنی ساختمان بلند گرفته شده است و در تقریبا همه زبان های اروپایی هست.

شغال که در روسی shakal ، در فرانسویchakal ، در انگلیسی jackal ، و در آلمانی karawane نوشته می شود.

کاروانسرا که در روسی karvansarai در فرانسوی caravanserail ، در انگلیسیcaravanserai و در آلمانیkarawanserei نوشته می شود.

پردیس به معنی بهشت که در فرانسوی paradis ، در انگلیسی paradise و در آلمانی paradies نوشته می شود.

مشک که در فرانسوی musc ، در انگلسی musk ، و در آلمانی moschus نوشته می شود.

شربت که در فرانسوی sorbet ، در انگلیسی sherbet ، و درآلمانی sorbet نوشته می شود.

بخشش که در انگلیسی bakhsheesh و درآلمانی Bakschisch نوشته می شود و در این زبان ها معنی رشوه هم می دهد.

لشکر که در فرانسوی و انگلیسی lascar نوشته می شود و در این زبان ها به معنی ملوان هندی نیز هست.

خاکی به معنی رنگ خاکی که در زبان های انگلیسی و در آلمانی khaki نوشته می شود.

کیمیا به معنی علم شیمی که در فرانسوی ، در انگلیسی و در آلمانی نوشته می شود.

ستاره که در فرانسوی aster در انگلیسی star و در آلمانی stern k نوشته می شود.esther نیز که نام زن در این کشورهاست به همان معنی ستاره است.

برخی دیگر از نام های زنان در این کشورها نیز فارسی است، مانند:

Roxane که از واژها های فارسی رخشان به معنی درخشنده است و در فارسی نیز به همین معنی برای نام زنان روشنک وجود دارد.
Jasmine که از واژه های فارسی یاسمن و نام گلی است.
Lila که از واژه فارسی لیلاک به معنی یاس بنفش رنگ است.
Ava که از واژه فارسی آوا به معنی صدا یا آب است . مانند آوا گاردنر.

 

 

• آیا می دانستید که این عادت امروز ایرانیان که در جملات نهی کننده خود (ن) نفی را به جای (م) نهیم به کار می برند از دیگاه دستور زبان فارسی نادرست است؟

امروز ایرانیان هنگامی که می خواهند کسی را ازکاری نهی کنند، به جای آن که مثلا بگویند: مکن! یا مگو! (یعنی به جاری کاربرد م نهی) به نادرستی می گویند: نکن! یا نگو!( یعنی ن نفی را به جای م نهی به کارمی برند).

در فارسی، درست آن است که برای نهی کردن ازچیزی، از م نهی استفاده شود، یعنی مثلا باید گفت: مترس! ، میازار!، مده!، مبادا! ( نه نترس!، نیازار!، نده!، نبادا!) و تنها بریا نفی کردن ( یعنی منفی کردن فعلی) ن نفی به کار رود، مانند: من گفته او را باور نمی کنم، چند روزی استکه رامین راندیده ام. او در این باره چیزی نگفت.

 

• آیا می دانستید که اصل و نسبت برخی از واژه ها و عبارات مصطلح در زبان فارسی در واژه ها عبارتی از یک زبان بیگانه قرار دارد و شکل دگرگون شده آن وارد زبان عامه ماشده اتس؟ به نمونه های زیر توجه کنید:

هشلهف: مردم برای بیان این نظر که واگفت (تلفظ) برخی از واژه ها یا عبارات از یک زبان بیگانه تا چه اندازه می تواند نازیبا و نچسب باشد، جمله انگلیسی I shall have (به معنی من خواهم داشت) را به مسخره هشلهف خوانده اند تا بگویند ببینید واگویی اینعبارت چقدر نامطبوع است!  واکنون دیگر این واژه مسخره آمیز را برای هر وازه عبارت نچسب و نام مفهوم دیگر نیز (چه فارسی و چه بیگانه) به کارمی برند.

چسان فسان: از واژه روسی cissani fossani به معنی آرایش شده و شیک پوشیده گرفته شده است.

زپرتی: وازه روسی zeperti به معنی زندانی است و استفاده از آن یادگار زمان قزاق های روسی در ایران است درآن دوران هر گاه سربازی به زندان می افتاد دیگران می گفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت هکار وبارکسی خراب شده و اوضاعش دیگر به هم ریخته است.

شر و ور: از واژه فرانسوی charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شدهاست.

فاستونی: پارچه ای است که نخستین بار در شهر باستون Boston در امریکا بافته شده است و بوستونی می گفته اند.

اسکناس: از واژه روسی Assignatsia که خود از واژه فرانسوی Assignat به معنی برکه دارای ضمانت گرفته شده است.

فکسنی: از واژه روسی Fkussni به معنی بامزه گرتفه شده است وبه کنایه و واژگونه به معنی بیخود و مزخرف به کار برده شده است.

لگوی (دگوری هم میگویند): یادگار سربازخانه های ایران در دوران تصدی سوتدی ها است که به زبان آلمانی به فاحشه کم بها یا فاحشه نظامی می گفتندLagerhure .

نخاله: یادگار سربازخانه های قزاق های روسی در ایران است که به زبان روسی به آدم بی ادب و گستاخ می گفتند Nakhal و مردم از آن برای اشاره به چیز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کرده اند.




ادامه مطلب

[ شنبه 90/6/5 ] [ 1:25 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]

آخرین وصیت نفر اول کنکور تجربی

شهید احمد رضا احدی ، نفر اول کنکور رشته تجربی به سال 1364 ، آخرین وصیت خود را در چند جمله کوتاه خلاصه کرده است.

به گزارش خبرگزاری فارس ، شهید احمد رضا احدی ، نفر اول کنکور رشته تجربی به سال 1364 ، آخرین وصیت خود را در چند جمله کوتاه خلاصه کرده است.
وصیت نامه شهید احمدرضا احدی


احمدرضا احدی به تاریخ آبان سال 1345 در اهواز متولد شد . همزمان با آغاز جنگ تحمیلی ، به عنوان مهاجر جنگی همراه خانواده به ملایر بازگشت و در رشته ی علوم تجربی در دبیرستان دکتر شریعتی به ادامه ی تحصیل پرداخت ، تا آن که در سال 63 موفق به کسب دیپلم گردید. در سال 64 در کنکور سراسری تجربی رتبه اول را کسب کرده و در رشته ی پزشکی در دانشگاه شهید بهشتی تهران پذیرفته شد و در آن جا به ادامه ی تحصیل پرداخت .
 
شهید احمدرضا احدی (نفر سمت چپ)- نفر اول کنکور تجربی سال 1364

شهید احمدرضا احدی (نفر سمت چپ)- نفر اول کنکور تجربی سال
1364


وی نخستین بار بار در سال 61 به جبهه رفت و در عملیات رمضان شرکت کرد و در همین عملیات مجروح شد .

احمد رضا احدی سر انجام در شب دوازدهم بهمن ماه سال 65 به شهادت رسید و پس از پانزده روز که پیکر آن شهید میهمان آفتاب بود به شهرستان ملایر بازگردانیده شد و در آرامگاه عاشورای ملایر به خاک سپرده شد.
متن تنها وصیت نامه به جا مانده از شهید احمدرضا احدی به این شرح است:



بسم الله الرحمن الرحیم

فقط :نگذارید حرف امام به زمین بماند همین

حدود یک ماه روزه قرض دارم تا برایم بگیرید و برایم از همگی حلالی بخواهید

والسلام

کوچکترین سرباز امام زمان(عج)




ادامه مطلب

[ شنبه 90/6/5 ] [ 1:23 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]

چند جمله زیبا

فرق انسان و سگ در آنست که اگر به سگی غذا بدهی هرگز تو را گاز نخواهد گرفت. «تولستوی»


اگر می‌خواهید در زندگی دوستان وفادار و یاران غمخوار داشته‌باشید، کم و خیلی دیر با مردم دوست شوید. «هرشل»

دوست داشتن کسانی که دوستمان می‌دارند کار بزرگی نیست، مهم آن است آنهایی را که ما را دوست ندارند، دوست بداریم. «حضرت عیسی مسیح»

هیچ چیز در زندگی شیرین تر از این نیست که کسی انسان را دوست بدارد. من در زندگانی خود هر وقت فهمیده ام که مورد محبت کسی هستم, مثل این بوده است که دست خداوند اعلام را بر شانه خویش احساس کرده ام. «چارلز مورگان»

از میان کسانی که برای دعای باران به تپه ها می روند تنها آنهایی که با خود چتر به همراه می برند به کار خود ایمان دارند. «آنتوان چخف»

هیچ کس نمی تواند ما را بهتر از خودمان فریب دهد. «گوته»

انسان ها شکست نمیخورند بلکه تنها تلاش کردن شان را متوقف می سازند. «ارنست همینگوی»

کسی که تا به حال عمل اشتباهی انجام نداده، هیچ کار تازه ای انجام نداده است. «آلبرت انیشتن»

در کنجکاوی همانقدر لذت نهفته است که در تمام خواستن های شدید. لذت دانستن و کنجکاوی انقدر است که زندگی خیلی از کنجکاوان را به باد داده است. «الکساندر دوما»

در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصیری ندارد. «آلبرت انیشتین»

خود را بباز تا خود را بیابی. «فیلسوف معاصر هندی»

در زندگی انسان چیزی به زیبایی دوست داشتن نمی رسد. «ژرژساند»




ادامه مطلب

[ شنبه 90/6/5 ] [ 1:23 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]