سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این روزا

 

 

(عکسها تزیینی ست وارتباط خاصی به متن ندارد)

حا ل وهوای این روزها...

حال وهوای این روزها...عبادت ..تزکیه ..خلوص ..گشنگی تشنگی  و...برای رمضان

یادم می آید سخنرانی استاد بهرام بیضایی در خانه سینما بود شلوغ بود افرادی  با پوشش خاص خودشان.. روی  کلمه ی پوشش تاکید می کنم،

مانیز به همراه چند نفراز عوامل نمایش آنجا بودیم یکی ازعوامل که برای عکاسی آنجا بود  با شور و هیجان خاصی خاطرات سفری را که به یکی از کشورهای اروپایی داشت تعریف می کرد: ......اینکه مثلا گروههای نمایشی آنجا چگونه اند ما چگونه ایم......چه استقبال خوبی آنجا از کار عروسکی ما کردند...... اینکه مادوست داشتیم غذای مخصوص آنجارا بخوریم اما به خاطر حضور یکی از مسئولین ایرانی جشنواره مجبور بودیم مثلا قرمه سبزی بخوریم و اینکه وقتی حواسش نبود غذای آنجا را نوش جان می کردیم

...گفت ما حجاب داشتیم ویک نفر از خانم های آنجا از من پرسید :سخت نیست  روسری پوشیدید تو این هوای گرم...

جواب داده بود:چرا!!!ولی خوب چیکار کنیم مجبوریم زندانی هستیم دیگه

گفتم:تو  الان زندانی هستی!! چرا همچین چیزی بهش گفتی...

در حالیکه شال قرمزش را  مرتب می کرد گفت:ببین من الان خیلی انرژی دارم ونمی خوام انرژی مو به بحث کردن باتو تموم کنم.

همه خندیدیم ومن باز مثل دیگر دوستان به ادامه صحبتهایش  گوش دادم و به یاد سخنان پر گوهر استاد لاغر اندام جامعه شناسی دانشگاهمان آقای پیرهادی فکر می کردم که می گفت:

جوونای ما دین گریز نشدن دین ستیز شدن و...

با خوب یا بد بودن قضیه کاری ندارم می خواهم این ماجرا را وصله کنم به ماه مبارک رمضان که وسط فصل داغ مرداد است ومن هرکسی را می بینم که بحث ماه رمضان پیش می آید آخی از ته دل سر می دهد واینکه چه کسی می خواهد روزه بگیرد...

سخته نمیشه تابستونه ماقرصشو می ندازیم من دلم رودم کمربندم همه درد می کنه و........

واصلا کاری با ثواب بزرگ خداوند بخشایشش  و...آن ندارند وصدالبته بسیاری دیگر که تکیف می دانند را فاکتور می گیرم

 از جمله شما را!!!




ادامه مطلب

[ یکشنبه 90/6/6 ] [ 9:52 عصر ] [ محمدجوادصحرائی ]